بسم الله الرحمن الرحیم
سلامی دوباره داریم به شما عزیزان دین مبین اسلام…

مها! گر سفر باشد دراز از راه ما
ما کجا گردیم به دورت شاه ما؟

سروری،ماهی، نگاری، سر به مُهر
ما کجا باشیم به دنبالت، چطور؟

گر بدانیم پیش ما حرفی ز توست
ای مها ! آگه شدیم کز نورِ توست…

ای دریغا که ندانیم تو کجا واصل شدی
ای مها سلطان خوبانی کجا غافل شدیم؟

بی گمان ، نورت چراغ ِراه ِماست
ای مها! با یار کجا عاشق شدی؟

مهدیا ! حرفی بگو از نور عشق
کز کجا آید پدید این رونوشت

گر که سلطانی تو از نور اوست
ای مها! یاران کجا باشند به هوش؟

نور تو از نور مولایم علی ست
مهدیا! نورت کجاها منجلی ست ؟

بر دیار عاشقان داری نظر
پس کجا آیی دِلا بر ما سحر؟

مرغ آمد از قفس جانی دهد
جوششِ انسان سر و پایی دهد

کرد عالم را دگرگون این علی
تا که نورش هم شود بر ما جلی

ای مها ! شادیم ز خرسندی تو
جان ِ مولا جان، بیا از حور خود

تا که مولایت علی آرام شود
نور تو، از نور او ، ایمان شود

گر که ایمانی ببارد بر دلان
نیست خواهند شد، همه آن بی دلان!

گر تورا از نور عشق آید برون
پس که عالم هم شود در جوی خون

ماه آید از پَسان یارا به عشق
گر تو خورشیدی بیایی از بهشت

مه چو تابد بر درختان ِخدا
نور تابد از دلِ کرببلا

کعبه آید گر که نامش بر زبان
پس بگوید با کلام بر مردمان

کاین ملائک گِرد این مهدی بُدند
این مَهِ مستی ست اینان میبُدند

مهدیا!حوروهمی طوروهمی عشق علی
بر دلت خوانند که آیی منجلی

پس بیا مهتاب را بر ما بتاب
نور ِایمان علی بر ما بتاب

تا که عالم هم شود از نور عشق
تا علی آرام بگیرد در بهشت

یا علی مدد یا هو